2777
2789
عنوان

چندین روز درگیر اسباب کشی بودم مادر شوهرم ی زنگ نزد حتی

| مشاهده متن کامل بحث + 227 بازدید | 18 پست
خیلی خسته بود گفتم بگم دعوا میشه بزارم سر فرصت بعد دلم نمیاد بگم حس میکنم غرورش پیشم می‌شکنه م خانوا ...

نترس 

دلش نمیشکنه

بگو بهش تا بفهمه حداقل

ماجوانی را میان خاک مدفون کرده ایم 😔بس که در پایان هر شادی در آمد پیر ما 😔

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

کلا ببینمش می‌خوام مثل خودش باشم وقتایی که از چیزی بدش میاد نگاه تو صورتم نمیکنه

رفت و آمدت رو کم کن منم اوایلش زیاد رفت و آمد داشتم هرکاری میکردم فکر میکردن وظیفه اس شاید باورت نشه بچه هاش کوچیک بودن شب و روز خونه من بودن یکم با خودش فکر نمیکرد ک تازه عروس و داماد نیاز ب تنهایی دارن  بعد ی مدت دیگه گفتم بیخیال هر چ بادا باد رفت و آمدکم کردم و بچه ها رو دیگه شبا نزاشتم بخوابن مادرشوهر شاکی ک چرا بچه ها رو اجازه ندادم شبا خونه من بخوابن گفتم وقتی خودتون خونه هستین چ لزومی داره ک خونه من بخوابن خلاصه الان شاید ۲.۳ ماهی ی نیم ساعت برم و زود برگردم 

فقط 6 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
رفت و آمدت رو کم کن منم اوایلش زیاد رفت و آمد داشتم هرکاری میکردم فکر میکردن وظیفه اس شاید باورت نشه ...

من خودممم ۶ماه ی بار خونه ش میرم از بس تیکه و کنایه بار آدم می‌کنه فراری میشم ازش

کلا اروممم ولی تو تاپیکم بخوای سر ب سرم بزاری میشورم میزارمت کنار
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز