با اینکه انقدر درگیری دارم سرم خیلی شلوغه یعنی روتین زندگی من این شکلیه که صبح میرم ماشینمو از خونه بابام برمیدارم بچه رو میبرم مدرسه میرم سرکار باز بچه رو میبرم خونه مامان بزرگش دوباره میرم سرکار بعد غذا و تکالیف و بی برقی و بازی و دکتر و پارک و شهربازی و بازار و خرید مایحتاج و درست کردن کاردستی و..... تا یه لقمه کتلتی چیزی میخورم کوفتم میشه من اولین هارو با اون تجربه کردم چرا فراموشم نمیشه با وجود تموم بدیهاش