2777
2789

مهندس ناظر

میخواد ببینه پسرش خوب ساخت و ساز میکنه یا نه

یا عروسه زمینه خوبی برای ساخت و ساز داره یا نه

اه حالم به هم خورد دهنشون سرویس با این رسم هاشون

غرق شدن تایتانیک برای خرچنگ های زنده ای که تو آشپزخونه کشتی بودن یه معجزه بود..... همون قدر محال... همون قدر غیر ممکن.... 🌱❤..........................................................................................از طرف یک دختر به دختر دیگه: امیدوارم تو همه جنگ های مغزی که دربارش با هیچکس حرف نمیزنی،برنده باشی:) .............................................................................................. مراقب خودت باش منو که نشناختی خودتو بشناس🌱🌱........................................ ............................ ................ هر وقت ناامید شدی به این فکر کن که، بهترین ورژن تو ارزش جا نزدن رو داره..... 🌱⛓️🕯.............[][............................به هرچیزی که آسیبی کنی آن چیز جان گیرد،چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی⛓️🌱🌙............................... ...................  ................... ..... آهنگی که دوست دارم به خودم تقدیم کنم:تو اون کوه بلندی که سر تا پا غروره،،،،کشیده سر به خورشید غریب و بی عبوره،،،،تو تنها تکیه گاهی برای خستگی هام،،،، تو میدونی چی میگم گوش میدی به حرفام،،،،،، به چشم من به چشم من تو اون کوهی، پر غروری، بی نیازی، با شکوهی، طعم بارون بوی دریا، رنگ کوهی🌱🌙                                       لینک ناشناس رو میذارم حرفی سخنی داشتید بفرمایید😄🫢https://abzarek.ir/service-p/msg/2126408.  مگه میشه تورو دید وبه قبل دیدنت برگشت.                   مگه میشه تورو دید و از این رویا گذشت✨..........................................................صدام زیره غمت افتاده از نفس~کسی که منو بفهمه استاده فلسفس🫀

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

وای خدایا چقدر ابله بودهبه اون چه ربطی داشته آخه؟ تا حالا هیچی نگفتی بهش؟ من بودم سر فرصت پدرشو در م ...

والله سن کم  بود اون 15 سال ازم بزرگتر بود خجالتی هم بودم کاری نتونستم بکنم ولی حلالش هم نمیکنم هیج وقت خودش میدونه با خدا

یعنی پسرشم بهش چیزی نگفت بگه مادر من زشته خجالت میکشم

اومدن دستمال ببین منم چون استرس داشتم کاری نکردیم شوهرم بیچاره رفت دم در گفت اگه مهمونی اومدی خوش اومدی وگرنه دخالت نکن تو کار ما گفت نه به من چه بعدش رفتن زنگ زدن به مامانم .شوهرم می‌گفت من چه جوری بهش باید بفهمونم ک به اون ربطی نداره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز