سلام . لطفا هر کس خیلی سر و زبون داره بیاد یه راهنمایی بکنه به من بگه چکار کنم از دست این خانواده واقعا ؟
من آدم حسودی نیستم . به خدا نیستم و پیر و پیغمبر نیستم . از بچگی همه چی داشتم . هیچ وقت دلم پیش زندگی بقیه نبوده و نیست . هر کسی چیزی بگیره ، پیشرفتی تو زندگیش بکنه واقعا خوشحال میشم براش . اماااا خانواده شوهرم واقعا منو دیوونه کردن ... هر پیشرفتی تو زندگیمون بکنیم پدرشوهر و خواهرشوهر تیکه میندازن یا سعی میکنن کوچیک نمایی کنن اون کارو . هر وسیله ای واسه خونه میگیرم پز نمیدم توقع هم ندارم ازم تعریف بشه . اصلا حاضرم هیچی نگن حتی یه مبارک باشه . اما تخریب هم نکنن . یا دامادشون یا پدرشوهر و خواهرشوهرم تا میبینن چیزی گرفتیم میگن وای این که ایرانی هست . به درد نمی خوره . یا میریم مسافرت همراه ما نمیان وقتی برمیگردیم میان پیشمون میگن اره مسافرت شلوغ اصلا خوش نمیگذره و به درد نمی خوره . شوهرم میره تو باغ به درخت ها آب میده و نگهداریشون میکنه تا ثمر بدن ، پدرشوهرم میاد میگه آب نیست و خشکسالی هست و اینا خشک میشه و کارت بیهوده هست . مامانم میخواد خونشو تعمیر کنه میان میگن مامانت بیکاره مگه ! واقعا نمی دونم چشونه؟! وقتی هم جلوشون وایمیسم یا می خوام مثل خودشون بشم میگن حسودی !
