سلام دوستان،من اومدم اینجا درد و دل کنم باهاتون
نمیخوام نمکی بشین و رو زخمم بپاشین یا بهم حمله کنید...
من 28 سالمه یه پسربچه 3 و نیم ساله دارم
سر زایمانم خونریزی کردم و رحمم رو در آوردم
شوهرم 33 سالشه
شغلش ساختمونیه در آمدش نسبتا خوبه
یه خونه 50 متری از خودمون داریم..
و اما مشکلات اصلی...
من تقریبا 250 میلیون طلا دارم
دندونام خرابه درست نکردم...
طلا دارم اما یه تیکه لباس درست حسابی ندارم حتی شوهرمم همینجور..
عصریه بدجوری بهم ریختم سر اینکه اطرافیانمو دیدم...
یه فامیلامون ماهی 10 میلیون اجاره خونه میدن 3 تا بچه دارن،نمیدونم دارن یا ندارن اما به خودشون میرسن،بخدا من خجالت میکشم شوهرم دنبالم جایی میاد واسه لباساش..
بهش میگم برو آرایشگاه موهات کوتاه کن
میگه اووووه کلی پول ازم میگیره...
توروخدا فکر بد نکنید
اما گاهی اوقات ک یه آقایی ک همسن و سال شوهرمه و رو جایی میبینم میگم کاش این شوهر من بود...
حمام میره انگار نرفته...
بخداااا همه چیش خوبه اما این رفتارش منو روانی کرده
عصریه باهاش بحثم شد
گفت من نامردم ماهی 5 بهت ندم بری لباس بخری...
گفت تقصیر منه خره ک میرم سرکار و هیچی نمیخرم میگم بتونیم یه خونه بزرگ بخریم...
گفتم آخه قربونت آدم تا جوونه دلش میخواد جوونی کنیم..
خوش باشیم وقتی پیر بشیم چ فرقی میکنه چی بپوشیم و کجا بریم...
مامانم میگه بهش بگو یکم بخودت برس این چ وضعشه...
خواهرم بیچاره اینقد دستشون تنگه
ولی شوهرش اینقد بخودش رسیدگی میکنه...
بهش گفتم چ فایده 250 تومن طلا دارم
دندونام همه داغون هیچ حرفی نمیزنه😑😑