سلام بچه ها
من چند سال پیش یه رمانی خوندم که الان اسمش یادم نیست لطفا اگر کسی میدونه بهم بگه ( رمانش تخیلی)
یه دختری که پیش یه زن و مردی زندگی میکنه که اونا پدر و مادر واقعیشن نیستن
بعد پدره دختره رو میفرسته به یه غاری تا یه گرگینه ی الفا رو که زخمی کنه درمان کنه و ازش نگهداری کنه
اگر اشتباه نکنم اسمپسره رایانه و اسم دختره کلاریس