بخدا آرامش بانو من تو ی شرکت تبلیغاتی کار میکردم چون دکلماتور بودم
برگشت گفت خوش ندارم زنم با مردا یجا باشه با اینکه حقوق خوبی داشتم بخاطرش کنار گذاشتم
روابطمو با فامیل کم کردم خوشش نمی اومد
بیرون به هیچ عنوان نمیرفتم مگه اینکه خودش باشه
و....
پیرم کرد ی جنگ روانی بد بود
کافی بود مثلا مامانش بگه پونه چقدر خوبه
میگفت من چی کم دارم مامان نه میگفت ننه اون میگه محمد چقدر خوبه
وایییی یعنی برات بگم خودت بحالم گریه می کنی 😅💔