دوس دارم با شوهرم دعوا کنم شونم درد میکرد اصلا حال نداشتم امروز کل خونه رو مرتب کردم مهمون داشتم ی هفته ای دیگه رفتن امروز مرتب کردم بعد اصلا شب خسته کوفته فقط سالاد گزاشتم خوردیم و بعد بچم دراز کشیده بودم به شوهرم گفتم مراقبش باش نیاد من یکم استراحت کنم عین چی نشسته بچه اومد موهام کشید عصبی شدم گفتم میرم اتاق نیاید میبینم پشت سرم اومده ک الان وقت خواب نیست پاشو حوصلم سر میره اون هیچی هستید بگمم