بک ماهه طلاق عاطفی گرفتیم تو همین خونه غذای ذستمو نمیخوزه میره تو بالا پشت بوم یه اتاق داره میخوابه از هم متنفر شدیم با عشق ازدواج کردیم اما شوهرم بدبینه شکاکه استرسیه همش افکار منفی نسبت بهم داره انقد جلو دسرم بهم گفت اینو نپوش اونو بپوش تو برای مردا خودتو درست میکنی تو الی تو بلی که پسرمم یاد گرفته ازش مدام در حال کنترل کردنمه تا اینکه یه ماه پیش کارد به استخونم رسید گفتم ولم کن جدااا شیم اونم نکشیده بسم الله قیول کرد و رفته وکیل گرفته کلی هم پول داده من زن خوشگل و مستقلی هستم نه اینکه بگم ولی پاقعا ارزوی هر مردی از هر لحاظم‌ولی این قدرمو نمیدونه بخدا کم اوردم دیگه الانم میخواد جای نهریه یه اپارتمانی شصت متری و پراید وسیله خونه بهم بده پسرمم نه سالشه پیش اون میمونه میگه تو مادر نیستی 😔بچه ها کاااااش بدونین من چجوری لین زندگیو زندگی کردم‌اقا از اول خدمه ی یه ارگان بود در کنار من با پشت من قاحب ارتقای شغلی شد خوتشو به خونه ۲۰۰متری تبدیل کرد و کلی چیز دیگه الان میگه نمیخوامت برو راستش خودمم دلم رضاست که برم یه جا ارامش داشته باشم فقط از دست شک و ابهامای این دور بمونم واسه خودم زندگی کنم
برید پیش مشاور
راحتی خواهر چیه این مردان کاش منم یه روز راحت شم خونه و ماشین بگیر برو البته پافشاری کن برا بیشتر ولی همینم خوبه
خیلی برات ناراحت شدم گلم خدا به حق امام حسین ی راه خیر پیش پات بزاره
ی مرد متوهم الکلی ارزش غصه خوردن نداره
رها کن عزیزم
تو لیاقت ذره ای ارامش رو داری
ازادی چرا باید یکی کنترلت کنه
اونم کسی که اصلا نمیخوادت
کار خوبی میکنی ماشین و خونه بگیر زندگیت رو ادامه بده
غصه چی میخوری
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
50 ثانیه پیش
51 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز