2777
2789

من از اول ازدواج که پونزدع سالم بود خیلی گرم و عاطفی بودم این اواخر سال های آخر خیلی خیلی گرم تر شدم منظورم سن ۲۶ ۲۷سالگیم اینا  و بیشتر اوقات من از شوهرم رابطه میخاستم و باهاش شوخی جنسی میکردم از اون وقت که گرمتر شدم شوهرم بددل تر شد وای میگم نکنه من واقعا مشکلی چیزی داشتم یا نه مشکل از خودشه بددل هست ؟ چون از اول هم بددل بود این اواخر که من نشون دادم خیلی دوستدارم رابطه رو بدتر شد تا رفتم دکتر داروی افسردگی خوردم متعادل شدم 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

از خداشم باشه😳

هیچ‌چیزی انقدر مقدس نیست که نشه زیر سوال بردش!!  زندگی که یک‌بار زیرسوال نره ارزش زیستن نداره                                       مَن اَز مَن مُردَمو پیدا شدم باز!!

خیر چرا باید بد دل بشه؟ خانم ها نزدیک سی سالگی و اوایل سی سالگی خیلی گرم تر و پر شور تر میشن دلیل بر بد دلی نمیشه که!

هآی؛من دِلوینم🌱✨اندکي سن دارم + یاری که با گذشت کلي چالش سه ساله به هم رسیدیم🥹🤌🏻(او نه تنها لب هایم را می خنداند بلکه باعث لبخندِ قلبم هم میشود🫂♥️🔗)درحال حاضر تازه کارم و مشغول به خیاطي✂️دختری با اصالتِ بلوچم🪄علاقه مند به تجربه های جدید و حالِ خوبم🤍بزرگترین قلب مال اونیه که انرژی مثبتش رو به دیگران منتقل کنه✨به امید ساختنِ آینده ای زیباوخوب…

طبع تو ارزوی شوهر منه 

برام دعا کنید  ترسم بریزه بزارم به ارزوش برسه

 میشه برای حاجترواییم یه صلوات بفرستی🌼💖 خواهرم و دختر خالم  تعلیق شد اومده رو این اکانت نوبت اینه🙄 وای بحالت تعلیق شم هااااا 

خیلی عجیب و مشکوکی

همه ی تاپیک هات همین مضمون رو داره

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد».. ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز