بماند ک با اون تهمتایی ک زدو واتیشایی ک سوزوندن دلم نیخواست نابودشون کنم مهریه ام خیلی ناچیز بود ب قول قدیمیا کی داده کی گرفته ۴۵ میل بود کلا
طبق قانون خونه بعد ازدواج نصفش واس زنه منم دلم میخواست نابودش کنم برگرده ب چیزی ک بود
اما تو اون محل خونه سند نداشت هنو و چی میگن قولنامه همچین چیزی بود باباش رفت با استشهاد محلی و چندتا سیدو اخوندو شاهد کرد امضا کنن ک اره باید شهادت بدین خونه مال منه دادم فقط توش زندگی کنه و نقشش گرف
شهادتای دروغ جواب دادو من دیگ خسته بودم فقط میخواستم تموم بشه بلاخره دو سال بعد تموم شد طلاقم با همون مهریه ۴۰ میل حتی بروزشو نگرفتم نمیخواستم بیشتر طول بکشه ولی ب خونش تشنه بودم ارزو نابودیشون رو داشتم
بعد فهمیدم یکی از همون شاهدا قبل تمام شدن طلاق رفته بودن خواستگاری خواهرش و ازدواج اون خواهر سید با شوهر سابقم بعد اتمام طلاق گذاشته بودن
یعنی دقیق ۶ ماه بعد اومدن خونه بابام
شهادت دروغش هم یجور ب این ربط داشت
با ی دختر ۶ سال از خودش بزرگتر ازدواج کرد
منم ی سال کامل افسردگی و گوشه گیر شدع بودم دلم مرگ میخواست
بابام میدونست چقد عاشق درسم پیشنهاد داد درسمو ادامه بدم اما من میگفتم دیره هر چی بود گفتن بهتر از هیچیه فقط میخواستن حال روحیم بهتر بشه منم گفتم هیچکس نمیخوام بدونه استارت زدم
داوطلب ازاد امتحانات ششمو نهم رد کردم ی ماه قبل امتحانات نهم عموم ک عین داداشم بود باهم بزرگ شدیم دو سال ازم بزرگتر بود سر سهل نگاری دکترا فوت کرد روحیه ام داغون بود ولی هر جور بود امتحاناتو رد کردم
بعدش دبیرستان بزرگسالان رفتم ترمی درس میخوندن هر ترم ۱۸ واحد سه بار در سال امتحان دادم تو خونه درس خوندم
دی ماه امسال دیپلمم رو گرفتم
دو هفته دگ کنکورمه
با این قوانین مزخرف سوابق ک فقط امتحانات خرداد تاثیر داره باید ترمیم معدل کنم برام دعا کنید بتونم رشته ای ک باب دلمه قبول بشم اینجور شد ک من الان ی کنکوریه ۲۹ ساله ام