انقد حرص خوردم از دست خواهرم که دیشب نخوابیدم که هیچ امروزم اوضاعم نامساعد ،
باردار دیشب رفت دکتر با منشی دکتر ک دعوا چرا ویزیت گرون باز رفت سونو با منشی اونجا دعوا ک باید همون روز دکتر گفت نوبت بدین و بعد باز هی بحث با منشی هرچی میگم بیا من صحبت کنم قبول نمیکرد کلا همیشه با من با تحکم صحبت میکنه و... بعدشم با من کلی دعوا خیلی حرص خوردم از دستش ، من خودمم مسیله دارم نباید تو هر محیطی باشم