ببین یچی بگم برینی ؟ قسم میخورم راست میگم ک باور کنی داستان خودتو یادت بره به جان مامانم راست میگم گفتم مامانم نگفتم بچم که بگی حتما بچه نداره الکی قسم خورد
دایی مامانم میره بیرون نمیاد تا ۲ روز
بعد ۲ روز دیدن داره با سرعت جت پیرمرد گنده میدوه میاد تو خونه اومد خونه درم محکم بست اومد داخل بهش گفتن کجا بودی گفت بذار ساکت بشن میگم گفتن کی گفته جنا خلاصه بعد از نیم ساعت گفته منو بردن تو یه غار جنا دوستم داشتن پاهامو لیس میزدن صورتمو لیس میزدن نمیذاشتن بیام از غار بیرون میگفتن خودمون همچی برات میاریم به یه بهانه زدم بیرون اونا هم دنبالم منم فرار کردم اومدم الانم پشت در بهم گفتن بالاخره میای بیرون میگیریمت بهت رحم نمیکنیم کف پاهاش خونی بوده از بس لیس و مک زدن خونشو خوردن صورتش زخم بوده اما گفتن از اون روز به بعد عوض شد و انگار یکی تو جلدش بود همچیو زود میفهمید عصبی بود بد دهن شده بود ۴ ساله فوت شده