بچه ها من پنج ماه پیش با یه پسری آشنا شدم
و بعد یک ماه نیم چت همو دیدیم خیلی سخت پا میداد تا اینکه دیدیم
خلاصه بعد اون روز از من خیلی خوشش اومد و بهم قضیه جداییش از نامزدیش رو تعریف کرد و گف من خواستم حقیقت رو بهت بگم شرایط من اینحوریه من ازت خوشم اومده تورو نمیدونم منتظر میمونم تصمیمتو بهم بگی و این حرفا …
خلاصه یه چیزایی پیش اومد کات کردیم به مدت سه ماه تا اینکه روز اول عید رفتم فالوش کردم خلاصه صحبت کردیم باهم دوباره بهم برگشتیم اما به صورت چت و نه زنگی نه قراری
تا ۱۵ روز اول عید رو جدی نگرفتم گفتم حالا اوایلشه میبینیم همو
یه هفته میخواست بره سفرقبلش کفت فردا صبح میخوام برم جایی دوست داشتی بیا کفتم نمیتونم قرارمون بمونه بعد سفرت ،..
خلاصه از سفر برگشت بعدش کارش شروع شد این چند روز همش میگف بعد عید کارا خیلی بیشتر شده ( کارمند بانکه)
مودم اومده پایین و انرژیم سر کار میره شرک خلوت بشه یه ببینیم همو. خلاصه گفتم باشه بعد دو سه روز دیگ عصابم بهم ریخت ناراحتیم رو بهش کفتم چرا قرار نمیزاره و اینا تا اینکه جمعه قرار گذاشت بریم بیرون لحظه آخری به بهانه کاشت نهال پیچوند نگفت نمیام ولی گف کارم انقدر طول کشید (فهمیدم که نمیخواد بیاد )
بعد منم ناراحت شدم کفتم باید احترام میذاشتی به قرار اولمون و این حرفا دیگ جواب ندادم تا بعد سه روز اومده اینو برام نوشته :
نوشته سلام خوبی شبت بخیر
من احساس میکنم ما بهم نمیرسیم
تو دختر خوبی هستی و نیازمند توجه اما من سرد و بی احساسم . کلا اینجوری هم نه فقط باتو
اما چون من یکبار ضربه خوردم خیلی میترسم …( دیگ نمیدونم ادامه داره یا همینه تا همینقدر نوتیف اومده )
تروخدا بگید چجوری حرف بزنم باهاش نمیخوام بی احترامی هم بشه وای قلبم داره پاره میشههههه
دلم میخواد خوب خدافسی کنم
یا چی بگم یذره بحث ادامه دار بشه بعد خدافسی کنم