2777
2789
عنوان

مگه میشهههههههه

49 بازدید | 4 پست

من امروز رفتم تو اینستا یه چیزی رو سرچ کنم که یهو یه پستی رو دیدم، عکس یه خانواده بود که تولد پسرشونو جشن گرفته بودن

و من اولش فکر کردم یه خانواده ایرونیه عادی ان و به شدت جذب پسرشون شدم

و من کلاً اهل دوست پسر داشتن نیستم..

و نمی‌دونی تو یه لحظه قلبم شروع کرد به تپش و چشم هاش، یه چیزی داشت که انگار فقط من میدیدم. 

و به شدت احساس نزدیکی کردم باهاش.

و من همیشه به این اعتقاد داشتم که عشق و ارتباط واقعی تو چشم های آدمهاست نه پشت گوشی و مجازی. 

و نمی‌دونم این دل لرزه ی بی خبر از کجا اومد یکهو؟


و رفتم تو پیج مامان خانواده و دیدم شتتتت، چقدر معروفه و اصلاً همه چیز تموم و کلاً یک کشور دیگه ان. و کاملاً مشخص بود درست حسابی ان.

جدا از این حس که به نظرم من اصلاً در سطح پسره نیستم و اون حقشه با یک آدم تو لول خودش بره تو رابطه، به نظرم دلم نمیخواد این حس رو با فالو کردن و دایرکت و ریپلای کردن و این چیزای امروزی خرابش کنم و همش سعی کنم توجه‌ش رو جلب کنم، چون من اینطوری نیستم. نمیخوام یه مسابقه راه بندازم برای بدست اوردن اون پسر. 


اما نمی‌تونم منکر این بشم که این حس بی فایده بودنه این چیزی که اومده تو قلبم، ادم رو دیوونه میکنه

یعنی یک نفر این همه حس رو با خودش اورده توی زندگیم اما نشه هیچ کاری کرد.


و من از موقعی که این عکس رو دیدم حالم عوض شده و اصلا نمیتونم غذا بخورم و بیحال افتادم توی اتاقم.


ایده ای دارین باید چکار بکنم؟

یه جوری جوو‌نیتو زندگی کن که چیزی هم گیر میانسالی و پیریت بیاد. با استرس و اضطراب خودت رو خفه نکن. خودت رو با کسی مقایسه نکن. از پلن‌هات برای کسی نگو. مهربون باش. سفر کن. رنگی بپوش. پیشرفت کن. خوشحال باش. دنبال آرامش درونی خودت باش، نه راضی کردن بقیه. زندگی کن.

ایرانین یا خارجی

ایرانی ای که تو خارج زندگی میکنه

یه جوری جوو‌نیتو زندگی کن که چیزی هم گیر میانسالی و پیریت بیاد. با استرس و اضطراب خودت رو خفه نکن. خودت رو با کسی مقایسه نکن. از پلن‌هات برای کسی نگو. مهربون باش. سفر کن. رنگی بپوش. پیشرفت کن. خوشحال باش. دنبال آرامش درونی خودت باش، نه راضی کردن بقیه. زندگی کن.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بلاکش کن نبینیش یادت میره 

 من یه دختر  تحصیلکرده ی شاغل و مستقلم که دلم میخواست یه خانوم متاهلِ خانه دار باشم به جای سروکله زدن با بچه های مردم شوهرداری کنم و بچه ی خودمو بزرگ کنم ولی مهرم به دل کسی نیوفتاد تا امروز که ۲۴ سالمه هیج مردی بهم دوستت دارم نگفته یه نگاه محبت آمیز نکرده دستامو تو دستاش نگرفته من لیاقتشو داشتم که عشق رو تجربه کنم ولی کسی منو نخواست ... اگه مردی تو زندگیتون دارید که دوستتون داره قدرشو بدونید زندگی تکراریه شما حسرت خیلی هاس .تحصیلات و شغل و رفیق و گردش و تفریح کمبود های احساسی آدمو جبران نمیکنه.                               💥  🌱  خدایا شکرت 🙏 من مهرماه امسال ازدواج کردم با مردی که خیلی دوستم داره و دوسش دارم و کنارش خیلی خوشبختم خدارو صدهزار مرتبه شکر🙏 از خدا میخوام به همه‌ی دخترایی که تنهایی اذیتشون میکنه یه همسر و همراه خوب بده از معجزه های خدا ناامید نشید 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792