امشب خونه پدرشوهرم مهمان بودیم
خانواده خودم هم بودن
بعد بابام یه دوستی داره اما اصلا رفت امد خانوادگی نداریم
پدرشوهرم هم میشناسدش بعد مثل اینکه وقتی داشته بابام رو دعوت میکرده اونم بوده گفته شما هم با خانواده تون تشریف بیارین و دیگه اونا هم اومدن
این اقا دو تا پسر داره و با خانموش شدن 4 نفر
پسر بزرگه همین دم در که اومدن تو داشت کف.ر میگفت پرسیدن چی شده گفت ماشینم خط افتاده
به خاطر یه خط نمی دونین چقدر چیز گفت دیگه بقیه گفتن خط که چیزی نیست خداروشکر کن تنت سالمه ولی اون بدتر کف. ر میگفت
اذان رو گفتن و هم من نماز میخونم هم کل خانواده شوهرم
من و خواهرشوهرم رفتیم تو اتاق نماز خوندیم ولی بقیه مردا تو حال این کلی مسخره بازی در اورد که نماز چیه و فلان
الان نشسته همش داره شوخی های زشت میکنه نمی دونم چه جوری خجالت نمیکشه
ما که اومدیم تو اتاق نشستیم ولی نمیگه این زنا میشنون یا از پدر و مادر خودش خجالت نمیکشه
حرف های بد ج میزنه