واقعا دوست نداشتم همچین کاری کنم ولی رفت اومدم حدی داره من بامادرشوهر تو یه محلم از طرفی هم کل فک فامیل من تو این محل هستن من تو سن کم ازدواج کردم سه ساله تو غربت موندم به خاطر کار شوهرم وقتی اومدم شهر خودمون به خاطر اینکه نزدیک به مادرم باشم تو محله خودمون که این خانمم تو همون محله خونه خریدیم الان ایشون تو این هفته چندمینبار میومد خونم طرفی من خانواده خودم خیلی کم پیش میاد بیان ولی هربار که دورهم باخاله هامیاخواهرم که تقریبا هم سن هستیم میخوام جمعشیم پامیشه میاد میشینه تاوقتی که اونا پاشن برن بعد بره خونش یعنی یه بارم نشده من خونم مهمون بیاد از بس وقت بی وقت میاد کنار اونا نباشه منم چون کم پیس میاد مهمون داشته باشم عصبی میشم خوب جمع ما با تو جور نیست پامیشی میای من فقط یه بار اونم تو عید رفتم خونش این هر روز باید بیاد روزای دیگه میاد ۱۰ دقیقه نشده پامیشه ولی وقتی میاد که میدونه من تو اون ساعت خوابم و همش از خواب بیدارم میکنه میگه این چه وقت خوابه به هزار تا چیز دیگه گیر میده اینو چرا اینجا گذاشتی مثلا دفعه پیش به مهمونام گفت پاشین بریم دیگه دیر وقته منم اینبار راستش بهم بر خورد و اخمام یکم رفت تو هم که دیدم بهش بر خورد البته بازم منتظر نشست مهمونام رفتن بعد رفت به نظرتون لازم بود اخم تخم یا زیاد روی کردم شما بودین تو این شرایط چکار میکردین
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
والا به شوهرمم گفتم میگه چکار کنم بگم نیا به خدا شوهرمم میدونه که تو جمع ما جای اون نیست میگه ولی نمیشه بهش بگم نیاولی اگه اینبارم بگم میدونم که شوهرم عصبی میشه میگه مادرم نمیشه نگم نیا
مث مادر شوهر خاهرمهروقت میریم اونجا قطاری میان با دختراش می شیننخو بابا شاید میخایم تو کلام حرف خونو ...
اره والا باهم داشتین بگو بخند میکردیم اومد جو عوض شد همه شروع کردن از کمر درد پادرد حرف زدن اخه ماراتون چه حرفی داریم تازه زیادم پیر نست بگم بیخیال پیره زنه شاید نمیفهمه