خلاصه اون روز با هزار بدبختی گذشت و من همچنان صداهارو ضبط میکردم ب روش نیوردم ولی دیگه نمیتونیتم ناراحتیمو پنهان کنم گه گاهی میکف چرا تو فکری چرا ناراحتی منم هربار یه بهانه میوردم .. باز همدیگرو دیدن اینبار بدون هیچ تماسی .رفتم ماشینش و کامل گشتم ولی خبری از گوشی دوم نبود فقط یه پوکه پیدا کردم اونم احتمال میدادم برای دوستش باشه عکس انداختم و گذاشتم سر جاش.