این اقا روند کاریشون به این شکل بود که اخر شب با هر دانش اموزی تماس بگیرنو گزارش کنار دریافت کنن منم ازشون میترسیدم بیشتر اوقات درس میخوندم یه بار صبح زنگ میزدن یه بار شب
تا اینکه دیدم صبحا وقتی زنگ میزنن شروع میکنن کرم ریختن منم ناخودگاهم انگار خوشم اومده بود😂😂😂😂ساعتها شروع میکردیم حرف زدن اونم با گوشی مامانم تا اینکه مامانم شک کرد