سلام خانوما من علاقه ب تاپیک زدن ندارم زیاد ولی واقعا ب کمک و نظر شما نیاز دارم
من ۱۵ ساله عروسی کردم سه تا بچه دارم شوهرم خیییلی بلاها سرم آورده ولی چون با نظر خود خاکبرسرم اومدم بهش و بابامم لنگه ی اینه نمیتونم برگردم و هیییچ حمایتی ندارم
الانم شوهرم چلمن بازی در میاره عرضه نداره ی کولر گازی قسطی بگیره
چندرغاز پول داشتیم قرض میده ب پسر عموش
الانم من چن روزه کارم گریه س و غر غر
امشبم میگه دوستام از کربلا میان خونمون
در گذشته هم خیییلی دوستاشو آورده منم نقش گارسونو دارم تو این زندگی
امشب اعتراض کردم آخرش گفت باید با بچه هات!با اتوبوس بری شهرستان خونه ی بابات ده روز بمونی من مهمون دارم حالا بابام بد اخلاقه راضی نیس بریم خونش
بچه ها مدرسه ای هستن امتحان دارن
خودمم دوس ندارم این زندگی رو ولی چیکار کنم
پول و پشتوانه ندارم
خواهرانه اگه کمکی ب ذهنتون میرسه بگین
ببخشید طولانی شد