چندسال پیش درگیر مریضی بود که خودش از من خاست ۱ماه برم پیشش بمونم و بچشو نگه دارم چون یه تایمی از روز باید میرفت بیمارستان. منم قبول کردم رفتم. بچشو میبردم حموم میبردم دسشویی هرروز ظرفا میشستم گاهی غذام درست میکردم و..
فقط من و زن داداشمو بچه داداشم بودیم داداشم خودش نبود. ولی زن داداشم بااینکه خودش به من گفت برم پیششون و بااینکه من هم تو کارای خونه کمکش میکردم هم بچشو نگه میداشتم ولی تو این۱ماه بی دلیل چند بار منو با رفتاراش ناراحت میکرد😐 انگار مجبور بود منو تحمل کنه ولی از دیدنمم عصبی میشد😶 یه مثال میزنم:مثلا یبار بهم گفت بلندشو برو برنج خیس کن من اون لحظه دستم بند بود گفتم باشه صبرکن الان میرم یهوعصبانی شد گفت نمیخام اصلا خودم میرم سر زدی به تنبلی😑