2777
2789
عنوان

شوهرم به من و خانوادم احترام نمیذاره

| مشاهده متن کامل بحث + 610 بازدید | 52 پست
اره همون جمعه همین کارو کردم ساعد ده اومدم خونه گفت تاحالا کجا بودی گفتم مهمون داشت مامان نمیتونستم ...

تو مهربونی خودتو میرسونی 

به حرفای شوهرتم انقدر توجه نکن ولی باهاش تند هم برخورد نکن 

براش غذا بزار ساندویچی رو میز بگوش خوشجال میشم بیای نیومدی نظرت محترمه ساندویچ گذاشتم بخور 


یه دل میگه برم برم       یه دل میگه نرم نرم       طاقت نداره دلم دلم       بی تو چه کنم            پیش ای عشق زیبا زیبا          خیلی کوچیکه دنیا دنیا         با یاد تو ام هرجا هرجا      ترکت نکنم            سلطان قلبم توهستی توهستی       دروازه های دلم را شکستی شکستی         پیمان یاری به قلبم تو بستی تو بستی  با من پیوستی 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

۳۱

منم ۳۰ سالمه بعضیا میگن بچه بیاد بهتر میشه ولی شوهر من خیلی بدتر شد امیدوارم شوهرت خوب بشه از ته دلم درکت میکنم یا باید خودتو به جنبه های مثبت اخلاقیش دلخوش کنی یا باید شوهرتون یه جور تغییر بدی یا خودت تغییر کنی من که خیلی بهم سخت میگذره هنوز بعد از ده سال همچنان دارم اذیت میشم ولی دیگه چاره ای نیست

چجوری حرف حالیش نیست فقط خواهر مادرش میتونن بالاخره راضیش کنن من نه ازین میسوزم واقعا دارم روانی میش ...

یه بار حالا با زبون خیلی خوب و خوش از راه دوستی با خواهر و مادرش صحبت کن ببین میتونن باهاش حرف بزنن من با خانوادشم حرف زدم ولی انگار بدتر شد آخه من پدرشوهرمم همینجوریه

منم ۳۰ سالمه بعضیا میگن بچه بیاد بهتر میشه ولی شوهر من خیلی بدتر شد امیدوارم شوهرت خوب بشه از ته دلم ...

واقعا نمیتونم دیگه کنار بیام چون تو همه مراسمات تاسوعا عاشورا یا مسافرت مهمونی با خانوادش هستم و خودمو از خانوادم محروم کردم ولی اون درک نداره میگه نیا مهم نیست فقط ایناس مگه حتی وقت مریضی کسیو ندارم سرما میخورم تنها میرم سرم میزنم یا انقد تحمل میکنم اگه ی بالش افتاده باشه داد میزنه و همه چی باید آماده باشه میگه مثل پیر زنا مریضی همش 

واقعا نمیتونم دیگه کنار بیام چون تو همه مراسمات تاسوعا عاشورا یا مسافرت مهمونی با خانوادش هستم و خود ...

مطمئنی شوهر من و تو یکی نیست مگه میشه این همه شباهت تا الان فقط فک میکردم منم که این همه عذاب میکشم 

یه بار حالا با زبون خیلی خوب و خوش از راه دوستی با خواهر و مادرش صحبت کن ببین میتونن باهاش حرف بزنن ...

ارن منم میترسم راه دخالت حالا باز بشه هر چی بخوان بگن چون من ده ساله سکوت کردم سر هر چیزی و هیچی نگفتم اینام تو زندگیم دخالت نکردن تازع اگه بگم بچه دارم نمبشه شاخ در میاری ای وی اف کردم میگفت مشکل از تو اگه من مشکل داشتم این همه آمپول به تو نمیزدن ! چون من پیش مادرش گفتم چرا آزمایشش صفر من نمیدونستم معنیش چیه اولین بار بود همچین آزمایشی میدیدم ولی مادرش فهمید رفت به پدرش گفت و پدرش هم اومد به پسرش گفت بچه دار نمیشی چیکار کردی اونم اومد با من دعوا پیش همه گفتی هزار چیز بهو گفت ولی من از عمد نگفتم مادرت خودش از اول دخالت کرد نوبت دکتر گرفت اون موقع نگفتی حالا فقط من بدم 

من همش میگم کاش خودم شاغل بودم دستم تو جیب خودم بود می‌تونستم یه کاری واسه خودم بکنم

دقیقا منم هزار کار کردم رفتم معلمی حقوق ندادن بهم دوسال پیج شیرینی زدم مشتری نداشتم نشد که نشد اگه ی موقع بگمم میگه میخواستی عرضه داشته باشی فلان کار کنی 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز