سلام بچه ها خیلی داغونم فکرم درگیره نمیدونم چه کاری درسته چه رفتاری در مقابل شوهرم و خانوادش باید نشون بدم
ما امسال عید همراه خانواده همسرم رفتیم مسافرت از چهارم تا نهم بودیم وقتی برگشتیم ۱۳بدر هم با اینکه من با دخترعمم هماهنگکرده بودم باز با خانواده شوهرم رفتیم یعنی کل عید با اونا بودم فقط اولین روز عید ناهار رفتیم خونه مادرم بعد عید خالم اینا از تهران اومدم مامانم گفت جمعه بیاین خونه ما به شوهرم گفتم گفت نمیام الان چند وقته کلا خونه ما و فامیلای من میگه نمیام دروغ نگم خونه فامیلای خودشم دوست نداره ولی پدرمادرش که میان دنبالش میره! و منم خیلی این مساله داره بهم فشار میاره اگه مادر و خواهرش بگن و خونه اونا میاد ولی خانواده من ارزش ندارن!! منم گفتم منم نمیام خونتون تازه اینم بگم مامانم اون روز دوبار بهش زنگ زد که بیاد جواب تلفنشم نداد و بهم گفت من چه سنمی با مادرت دارم !! منم یک هفتس برای خانوادش زنگ نزدم فردا شب هم مهمونی خونه خالش نمیخوام برم ! با اینکه براشون تا حالا خیلی احترام قائل بودم خیلی هم زود ناراحتم میشن و گله هم میکنن همیشه مخصوصا پدر شوهرم ولی من دیگه بریدم بسه به نظرتون چیکار کنم ؟؟ خیلی طولانی شد ببخشید
اگر مادرشوهرت عاقل هست بهش زنگ بزن که من برای شما و خانوادتون احترام زیادی قائل هستم و همیشه بهم محبت داشتید و .. ولی مثلا فردا شب نمیام خونه خاله چون همسرم خونه فامیل من نمیاد
صد بار پرسیدم میگه تو هر جا میخوای برو وقتی یه شام مثلا میرم خونه مادر بزرگم ده میام میگه تا این وقت شب کجا بودی خونه زندگی نداری!مگه ساعت هفت شام میخورن که هشت بیام .اوایل میگفت ماشین ندارم خستم هزار جور بهونه
اگر مادرشوهرت عاقل هست بهش زنگ بزن که من برای شما و خانوادتون احترام زیادی قائل هستم و همیشه بهم محب ...
منم میخوام همینو بگم ولی مادرشوهرم خیلی ادم بیخیالیه اصلا فکر نکنم براش مهم باشه و پشت پسرشه زیاد خودشو درگیر نمیکنه به نظرم موندم میترسم فقط خودمو خراب کنم و اونا هیچ اهمیتی ندن و خودم این وسط بده شم
صد بار پرسیدم میگه تو هر جا میخوای برو وقتی یه شام مثلا میرم خونه مادر بزرگم ده میام میگه تا این وقت ...
نمیدونم شاید خجالت میکشه شاید یچی دیده ناراحته اخه اگ قبلا میومده الان اینطوری شده توام ی مدت مثل خودش رفتار کن بفهمه رفتارش بدع شوهر من وقتی میومد جلو در خونمون نمیومد سلام بدع ولی وقتی من میرفتم میگقت بیا بالا زشته یبار نرفتم از اون ب بعد اومد
واقعا نرو یعنی چی توعم خانواده داری باید بیادیکبار اون اومد تو باری بعدی برو تا اون نیومد نرو هیچ جا
واقعا ما با خانوادش سی نفرن مهمونی داریم میریم ولی من فامیلام اصلا هیچ دوره و برنامه نیست سالی ماهی ی خونه مادربزرگم یا مامانم میرم نمیاد بابامم مریضه واقعا کلا درگیر اونم مامانم بهم گفت شوهرت با ما قهره خالم میگفت بی معرفت شده ندیدیمش چون قبلا این مدلی نبود تازه با یکی از دوستامم رفت و آمد داشتیم کلا قطع رابطه کرد
تو هم ترو دقیقا حرف خودشو به خودش بگو تا گفت بریم بگو من نمی یام تو خودت هر جا خواستی برو مثل خودش رفتار کن به خانواده اش هم زنگ نزن بالاخره گلگی می کنه اونوقت بگو من چه سنمی با خانواده ات دارم