2777
2789

سلام خانما

تازه عروسم ، دوران عقدیم و هنوز یک سال نشده ؛

خانواده‌ام مشکل دارن .. پدرم که هر از چند گاهی بحث طلاق رو پیش می‌کشه و یه بار هم دست روم بلند کرده

مادرمم کافیه متوجه بشه ما می‌خوایم کاری انجام بدیم بلافاصله دخالت می‌کنه : بیرون چیزی نخورید ، نخرید ، نرید و..

ما امشب رفتیم خرید ؛ اقلام ضروری رو نداشتم و کلا خرید عید نکرده بودم حتی یک مانتو .. مادرم به همسرم با عصبانیت پیام داده که مدیریت جیبت رو داشته باش و من نیمه شعبان براش خرید کردم و پول تو جیبی بهش نده و..

اونقدر این قصه پر از غصه‌ست و طولانیه که خدا می‌دونه ؛ فقط یک مصداق کوچیکش مربوط به امشبه

همسرم از این رفتارشون بیزار و ناراحته و دور از چشمم گلایه کرده مودبانه

جای من بودید چی کار می‌کردین ؟! بس نیست سکوت و احترام ؟ هر چقدر بیشتر عقب میام اونو بیشتر آبروریزی می‌کنن

دوتاییمونم به هیچ وجه نمی‌تونیم تا سال آینده مستقل بشیم به علتی و نمی‌خوایم اجازه بدیم برامون تصمیم بگیرن 

خواهش می‌کنم دلمو آروم کنین

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

والا من اینطور بود رک ب مادر و پدرم و البته مادر و پدرش گفتیم 

و اینکه تصمیم گرفتیم اونا در این مورد هر چی گفتن اصلا اهمیت ندیم بگیم باشه ولی انجام ندیم

آقایون درخواست دوستی ندید،خجالت بکشید! واقعا نمی‌دونم چی صداتون کنم چون حیف اسم آقا برای شماها!!!!

والا من اینطور بود رک ب مادر و پدرم و البته مادر و پدرش گفتیم و اینکه تصمیم گرفتیم اونا در این مورد ...

ببخشید عزیزم متوجه نشدم

پدر و مادر شما اینطوری بودن یا پدر و مادر همسرتون ؟!

نتیجه هم داد ؟

تنها راهش اینه بفهمی مشکلشون چیه باید باهاشون صحبت کنی اما به هیچ عنوان به همسرت رو نده حتی نگو پشت ...

نمیشه

من همیشه فوق العاده منظمم اونقدری که چشم بسته جای هر چیزی رو می‌دونم الحمدلله .. یه بار که مریض بودم ، پدرم از به هم ریختگی های کمد عکس گرفت و برای همسرم فرستاد و گفت این دختر بی ادب دیگه دختر من نیست

خدا می‌دونه من افتاده بودم تو تب و حتی پدرمو ندیدم درست چه برسه به اینکه حرفی زده باشم :)

چه پدر مادر ظالم و نفهمی

یعنی چی مادرت گفته پول تو جیبی نده و فلان همین اقا فردا روزی همینکارو میکنه میگه اینا که واسه دخترشون ارزش قائل نیستن چرا من باشم!!

همین شوهرت فردا رو سرت سوار میشه و پتکش میکنه همه اینارو .زودتر برو خونه خودت از دست این‌بی مغزا  و عقده ایی ها نجات بده خودتو

ببخشید عزیزم متوجه نشدمپدر و مادر شما اینطوری بودن یا پدر و مادر همسرتون ؟!نتیجه هم داد ؟

هر دو همینن 

پر گوشی من پیامای دخالت اونا 

پر گوشی اون پیامای دخالت خانواده من 

اوایل خیلی اذیت شدیم و گاهی دعوا و دلخوری 

بعدش رک گفتیم ولمون کنین نکردن 

مام تصمیم گرفتیم هر چی گفتن بگیم باشه ولی انجامش ندیم 🤣الان با خیال راحت پیاما رو میخونیم و حسابی می‌خندیم 

میگیم باشه و انجام نمیدیم

آقایون درخواست دوستی ندید،خجالت بکشید! واقعا نمی‌دونم چی صداتون کنم چون حیف اسم آقا برای شماها!!!!

مامانت مادرشوهرته؟!چقد عجیبه

هر جایی که می‌شینه پشت سرم بدگویی می‌کنه باور می‌کنی ؟! حتی حسن ها رو تبدیل به بدی می‌کنه و انتشار میده

منی که همه به عنوان الگو می‌شناسن رو بدنام ترین عروس کرده سر افت تحصیلیم

تا حالا یک مسئله‌ی کوچیکم با همسرم نداشتن وگرنه همه خبردار می‌شدن به خاطر این مادر

نمیشهمن همیشه فوق العاده منظمم اونقدری که چشم بسته جای هر چیزی رو می‌دونم الحمدلله .. یه بار که مریض ...

هییییچچچچچ راهی درست نمیکنه ب جز حرف زدن صحبت کردن همین و بس اگر جواب نداد اونوقت دیگه رها کن

چه پدر مادر ظالم و نفهمییعنی چی مادرت گفته پول تو جیبی نده و فلان همین اقا فردا روزی همینکارو میکنه ...

اشکم با پیامت در اومد دختر خانم :)

من خیلی مظلومم فقط حضرت زهرا رو دارم :)

از روزی که عقد کردم اونم به زور و اجبار خودشون ، هر روز آبرو ریزی داریم .. هر چیزی که ازم می‌بینن زنگ می‌زنم خانواده همسرم و خود همسرم میگن .. مادرم تو اتاقم می‌گرده ببینه چیزی پیدا می‌کنه یا نه ؟ پدرم هر بار خواستیم سفر بریم زنگ زده به فحاشی کردن که اجازه‌اش دست کنه و آبرومو جلوی فامیل همسرم برده

دارم با اشک می‌نویسم

چی کار کنم ؟

اشکم با پیامت در اومد دختر خانم :)من خیلی مظلومم فقط حضرت زهرا رو دارم :)از روزی که عقد کردم اونم به ...

چرا گلم اشکت دراومد؟

اسی احساس میکنم پدر مادرت چیزی مصرف میکنن یا دارویی چیزی میخورن

چون این رفتارا رفتارای ادم عادی و نرمال نیس

خواهش می‌کنم خودتون رو تو موقعیت من بذارین و نظر بدین

همیشه سرم جلوی خانواده همسرم پایینه و خجالت می‌کشم

با وجود اینکه حافظم و جزو نخبه هام اعتماد به نفسم صفر شده چون همش می‌ترسم همسرم بخواد به روم بیاره که تو برای خانواده‌ات هم یک مثقال ارزش نداری

پدرم گفته جهیزیه نمی‌دم حتی یک قاشق .. گفته اگه یک قلم از خونه من ببری از گوشت سگ هم نجس‌تره

به قرآنی که توی قلبمه هیچ وقت بی ادبی نکردم و شایسته حتی یکی از این رفتار ها نبودم

چرا گلم اشکت دراومد؟اسی احساس میکنم پدر مادرت چیزی مصرف میکنن یا دارویی چیزی میخورنچون این رفتارا رف ...

چون منم روزی هزار بار به خودم میگم اگه فردایی برگشت بهم کلی حرف زد کی رو دارم جز خدا ؟

تحصیل کرده‌اند عزیز دلم و مشکلی ندارن فقط زورشون به من رسیده

همه خواهر ها و برادر هاشون ازشون فراری‌ان

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز