یه دیالوگ غمگین هست که میگه :"کاری نکن ازت متنفر بشم ، دوست داشتنت ب اندازه کافی دردناک هست ... موقع جدایی بهش بگید خوشحالم که حداقل سایه تاریک زندگی تو نشدم ، باشد که خاکسترم محرابِ ققنوس نجات یافته ی تو باشد . و در نهایت کسی قلبت را میشکند که به او گفته بودی از شکسته شدن خسته ای ... کدوم بدتره ؟ زندگی کردن مثل یه هیولا ..،، یا مردن مثله یه انسان خوب ...و چقد ترسیده بودی زمانی که از خودم به خودم پناه آورده بودی ... شبیه کسایی که بهت آسیب زدن نشو ، شبیه کسایی شو که کمکت کردن بهتر شی ....
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
باعث زحمت خودش و اون حیوان بیچاره و همسایه ها و بچه های تو پارک و محیط زیست میشه
❤️ اگر میخوای خودتو بشناسی به خوبی نگاه کن که عاشق چه کسانی هستی و از چه کسانی متنفری، هر ادمی کپی کوچکی از معشوقه هاش میشه ❤️.تمام زندگیم این بود = محبت حضرت علی (ع)❤️زندگی خوب رو سلمان داشت که همه چی رو رها کرد و رفت به دامن علی پناهنده شد، زندگی خوب رو "جُوون" داشت، برده ی سیاهی که احتمالا باورش نمیشد "امیری حسین و نعم الامیر" ی که با شوق فریاد زد تا ابد با اشک و سوز تکرار بشه، زندگی خوب رو "بشر بن حارث" داشت که گذر امام کاظم(ع) به دم خونه اش خورد و از مجلس رقص و شراب، به مقامات عالی رسید، زندگی خوب رو اون شاهزاده ی رومی داشت که به شیرینی عشقی که تو قلبش حس کرد، ناشناس بین برده ها و کنیز ها رفت و توی شرایط سخت زندگی کرد ....توی این دنیا زندگی خوب فقط برای کسایی بود که طالعشون به امامشون گره خورده بود ❤️یا مبدل السیئات بالحسنات... طالع من رو هم به امام زمانم گره بزن ❤️
اگه خونتون بزرگ و ویلاییه و نژاد سگ مناسب زندگی تو آب و هوای شهر شماست مشکلی نداره. توی آپارتمان حیوون نگه ندارید شکایت همسایهها به کنار؛ اون زبون بسته گناه داره
فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم... تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.
اگه مشکلی برای بقیه نباشه اینکه تو خونه خودشون نگه دارند نه به من نه به هیچکس دیگهای هیچ ارتباطی نداره واقعاً ولی مشکل ساز اونجا میشه که مثلاً ساعت ۳ نصف شب سگ شروع به پاس کردن میکنه و یا گربه فحل میشه و شروع به جیغهای وحشتناک کشیدن میکنه و مثلاً یچ کاری نمیشه از دستت بر نمیاد که انجام بدی خب آسایش بقیه از دستشون گرفته میشه و یا بعد از ظهر که میشه یه سری از اینایی که حیوون خونگی دارند برمیدارن میارن توی محوطه که بچرخوننشون بعد حیوون که دستشویی میکنه خب مثلاً جمع نمیکنن خب اینا آدمو آزار میده دیگه آدم طبیعتاً یه اعتراضی میکنه
وقتی جواب پیامت رو ندادم بدون حتی در حد تایپ کردن دو تا کلمه هم برای من ارزش نداشتی عملاً در رو توی صورتت بستم😁😁😁😁