2777
2789
عنوان

بچه ها بیاین بگین دوسم نداشت

61 بازدید | 10 پست

دوماه  با پسری بودم که ازم دوسال  بچه تر بود اوایل به اصرار خودش وارد رابطه شدم گفت قصدم ازدواجه خونوادم خوبن مادرم مهربونه قبول میکنه ازدواج کنیم فلان غصه نخور خیلی اصرارکه اشنا شیم. کلی وابستم کرد‌ با حرفای خوب .بعد دوماه یهو سر چیزای غیرمنطقی گفت نه من و تو به درد هم نمیخوریم برو خوشبخت بشی بعدم برگشت گفت چون  ازم دوسال بزرگتری خونوادم بخدا راضی نمیشن بگم بهشون برای ازدواج .گفتم تو ک میگی نگفتی حداقل تلاشت میکردی یکم بعد جا میزدی .گفت نه میدونم خونوادم راضی نمیشن گفتم  پس چرا اولش میگفتی اوکیه خلاصه اینکه ولم کرد رفت .خیلی قلبم شکست. بچه ها یه سری شبا خیلی فکر میکنم گریه میکنم 

دو ماه که رقمی نیست برای این حد وابستگی

بعدم تقصیر خودته

با چه عقلی باور کردی؟

هر کسی از خونه اول حرف ازدواج زد و بهتون قول ازدواج داد یا دنبال بدنتونه یا بازی های دیگه ای تو سرش داره که انجام بده باهاتون

اینو یادت بمونه

همیشه هم اینا ولت میکنن وقتی به هدفشون نمیرسن

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دو ماه که رقمی نیست برای این حد وابستگیبعدم تقصیر خودتهبا چه عقلی باور کردی؟هر کسی از خونه اول حرف ا ...

 منظورم اینه اول باهدف ازدواج وارد شد قصدش این بود. و میگفت قصدم اینه  از اینکه فکرش اینه از خوب بودنش  تعریف می‌کرد که آشنا شیم بعد برای ازدواج ببینیم اوکی میشیم یانه  منظورم اینه با قصد خوب اومد و  بعد تهش شروع کرد اینجوری رفتار کردن

منظورم اینه اول باهدف ازدواج وارد شد قصدش این بود. و میگفت قصدم اینه از اینکه فکرش اینه از خوب بودن ...

منم غیر این چیزی نگفتم کسی که از اول ندیده و نشناخته میاد به هدف ازدواج اصن قابل اعتماد نیست

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
منم غیر این چیزی نگفتم کسی که از اول ندیده و نشناخته میاد به هدف ازدواج اصن قابل اعتماد نیست

عریزم خودش ادعاش  میشد که قصدم ازدواجه  ولی باید اشناشیم اگه به درد هم میخوریم بعد ازدواج کنیم منم گفتم خب پس هدفش دختر بازی نیس پسر خوبیه. خیلی ادعا میکرد به سن گیر نده خونوادم خوبن مامانم مهربونه  منم گفتم لابد ادمع ولی رفته رفته سر چیزای الکی مثلا سر اینکه بهم گفت چرا تو به شوخی زدی  منو .گفت برای این نمیخامت میگم سر چیزای الکی گفت نمیخامت یا  اینکه دلیل دیگشم  این بود گفت مامانم اینا راضی نمیشن  به ازدواج قسمم میخورد. گفتم تو ک تلاشی نکردی گفت نه راضی نمیشن حرفش یکی بود  بعدم برگشت  گفت ببین من نمیتونم به عنوان همسر آینده بپذیرمت  میخای دوست دخترم باش باهم عشق کنیم. تهشم اینجوری گفت

عریزم خودش ادعاش میشد که قصدم ازدواجه ولی باید اشناشیم اگه به درد هم میخوریم بعد ازدواج کنیم منم گ ...

بازم حرفم همونه ولی متوجه نمیشی لب مطلبو

دیدی گفتم؟

بدنتو میخواست دیگه

پا ندادی کشید کنار

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
بازم حرفم همونه ولی متوجه نمیشی لب مطلبودیدی گفتم؟بدنتو میخواست دیگهپا ندادی کشید کنار

 درست گفتی❤️‍🩹🙏میشه بهم بگی حالا که خودت فهمیدی بدنتو میخاست  این پسر ذره ای دوست نداشت پس فکر نکن. خیلی باخودم کلنجار رفتم همش میگفتم نکنه مامانش واقعا ناراضی بوده

درست گفتی❤️‍🩹🙏میشه بهم بگی حالا که خودت فهمیدی بدنتو میخاست این پسر ذره ای دوست نداشت پس فکر نکن. ...

نه به مامانش گفته و نه خواهد گفت و نه اصن قصدش ازدواجه

اون دنبال یه نفر بوده اعتمادشو جلب کنه باهاش بخوابه، همین و بس

مادری در کار نیست

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
نه به مامانش گفته و نه خواهد گفت و نه اصن قصدش ازدواجهاون دنبال یه نفر بوده اعتمادشو جلب کنه باهاش ب ...

درست میگی اون اصلا دوسم نداشت که بع مادرش بگه فقط من گول حرفاش خوردم که میگفت به مادرم میگم راجبت که میخامت تو باهاش اشناشی وفلان. به قول خودت من نباید مثل احمقا باور میکردم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792