sednajonam مدیر استارتر عضویت: 1402/10/11 تعداد پست: 71 عنوان نمیدونم چرا اینطوری شدم 121 بازدید | 8 پست سلام اگه راهکاری پیشنهادی دارین یا تجربه شبیه به من ممنون میشم راهنماییم کنینتازه ازدواج کردم و مستقل شدم از نامزدیم و همسرم خیلی خیلی راضیم و واقعا دوسش دارمولی یه خواهر ۱۴ سال کوچکتر از خودم دارم که الان هشت سالشه مثل بچمه و از خانوادم ۲۰ دقیقه دورمو حالم به شدت بد شده احساس میکنم افسردگی گرفتمهرروز درحال گریه البته میتونم هرروز برم پیششون ولی این استرس دوری داره میکشه منو 1404/01/18 | 23:54 0 نفر لایک کرده اند ... گزارش تاپیک نامناسب
مونانظری عضویت: 1399/07/27 تعداد پست: 23340 ما چی بگیم که هفتصد کیلومتر از پدر مادرمون دوریم .تازه نصف ماه شوهرم شبکاره . در غربت کامل بسر می بریم.
sednajonam مدیر استارتر عضویت: 1402/10/11 تعداد پست: 71 عادیه.من هم تا دو ماه شبها کارم گریه بود. میشه بپرسم چیکار کردین که بهتر باهاش کنار بیاین؟
دختر_مهربونه عضویت: 1402/07/27 تعداد پست: 2985 سعی کن بهش فک نکنی،من بچه کوچیکم ولی به هیچ جای خواهرم نبودم
سوگلی1395 عضویت: 1403/06/01 تعداد پست: 3251 میشه بپرسم چیکار کردین که بهتر باهاش کنار بیاین؟ همسرم هر شب میبردم پیششون.یساعت میدمشون.فیلم میدیدم.خوراکی میگرفت.کم کم عادت کردم دیگه