من وضعیت مالی پدرم ضعیف بود ولی با آبرو بود
قیافه ام هم زیادی زیبا نیستم
همه ی دخترای فامیل کوچکتر از من بودن و ازدواج کرده بودن
خیلی خجالت میکشیدم داخل جمع اقوام
دلم نمیخواست جای برم چون همه با حس ترحم نگاهم میکردن
آخ که چه روز های سختی بود بمیرم برای دل خودم
خدا کنه هیچ دختری داخل اون شرایط من نباشه
شاید خدا هم دلش به حال من سوخت
یه خاستگار برام اومد شرکت نفتی
مسئول یه واحد
اصلا همه شوک شدن
بخدا هنوزم بهش فکر میکنم باورم نمیشه
فقط کار خدا
الان داخل فامیل بهترین خونه رو من دارم
بهترین ماشین رو ما داریم
بهترین زندگی
همه خواست خدا بود
شوهرمم خداروشکر با دین و ایمان
خوش اخلاق