من همسرم سر یک موضوعی بحثمون شد
اون کوتاه امد من نیامدم بیشتر عصبی شده بود بدتر هی غر میزدم وگریه میکردم چند بار امد خواهش التماس گریه نکن
گوش ندادم بدجور دلم پر بود
بلند شدم چند تا محکم زدم تو گوشش
عصبی بودم نمیدونستم چکار کنم با ناخونام بدنش چنگ انداختم بدجور
اونم خیبیی عصبی شده بود هی نفس عمیق میکشید
تهش برا اولین بار بهم فحش داد
بابام فحش داد پدر......
حمله کرد بزنه ولی نزد هیج موقع نزده
شوکه وایستادم نگاش کردم
مونده بودم چی بگم اخرم
منم فحش دادم باباشم مرده
دلم برا باباش میسوزه عذاب وجدان دارم