من تقریبا 2 ساله که داییم فوت شده و داییم یه پسر دایی داره حمید که از بچگی هم مول اینکه همه بهشون میگفتن خیلی شبیه به هم هستید، از وقتی هم داییم رفت این شباهت تو چشم ما پررنگ تر شد انگار حمید شده بود یه تیکه از داییم که همه جا چشم مبگردوندیم شاید باشه و ببینیمش. شما فکر کنید یه پسر 30 ساله قد یک و نود 90 کیلو و خوشگل
همون دو سال پیش که ما اینو تو روزای اول دیدیم من برگشتم گفتم وای حمید تو جقدر شبیه داییمی همون شد طفلکی رفت دیگه هرچی بهش گفتیم بیا بالا نیومد که نیومد جلو در وایمیستاد بعد ها فهمیدیم به خواهرش گفته وقتی دریا گفت شبیه داییمی من دیگه روم نمیشه بیا جلو چشمشون
تقریبا یه هفته پیش سالگرد داییم بود هممون رفتیم بهشت زهرا بعدم تالار بعد تالار چند نفر از فامیل های خیلی صمیمون اومدن خونه در حد یه چایی خوردن
هستید بگم؟