از حال بهم زن ترین دوران عمرمه... کوچیکه نوزاده خوبه اماااانننن از دست بزرگه وای وای وای ک چقد کفریم از دستش. ساعت خوابمم یک نصف شب تا هفت صبحه علاوه بر اینکه چند نوبت تو شب بابت شیر کوچیکه بیدار میشم... خونه هم همیشه ریخت و پاشه و تصور تمام اعضای خانواده ازم اینه ک وظیفه منه لباسشونو جمع کنم رخت خوابشونو بندازم و جمع کنم سفره بیارم ببرم و تو کوچیک ترین کاری حتی کارای شخصیشون کمکی نمیدن