دو روزه قهرم باهاش دیشب اومد کنارم لپمو بوسید گف آشتی؟ گفتم ن بعد رفت از بیرن شام گرفت برگشت گف آشتی کن دیگه منم باز اشتی نکردم آخرشب رابطه خواست خودمو ب خواب زدم بعد رفت پیام داد گفت پشت گوشتو دیدی رابطه رو دیدی دیگه ن سمتت میام ن دوست دارم منم اون خطم رو خاموش کردم این یکی رو روشن کردم قهرمونم نمیتونم بگم بخاطر چی
چرا نمیتونی بگو خب
خب چرا هی میگی نه آشتی کن
خیلی کار بدی کرده مگه
من درجریان زندگیت هستم.دانشگاهت چی شد؟چندترم خوندی؟چاره ای نداری بایدصبرکنی تا بچت بدنیا بیاد محل سگ بهش نده اون اگه تورو دوست داشت این بلا رو سرت نمیاورد مردا فقط دنبال منافع خودشونن دنیاخیلی بی رحم تر ازاونیه که فکرمیکنی
دانشگا رو گزاشتم کنار استراحت مطلقم محل ک بهش نمیدم خودش میاد کارامو انجام میده میاد دنبالم آزمایشارو میدم ولی واقعا زندگی ما بخاطر این بچه فعلا داره پیش میره تازه من حقم ندارم بعدا بچه رو پیش خودم داشته باشم مگر با پدر بچه زندگی کنم اگه جدا بشم بچه رو میبره هرروز میاد اینجا هرروز سر یه چی دعوا داریم میگم باشه دعوا کردیم قهریم برو نیا میبینم باز فرداش برمیگرده من دلم واسه این بچه میسوزه مقصرشم اول خودمم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
