مامانبزرگم میگفت دخترش وقتی نوجوان بوده بارها گفته آدم کوتوله های یک شکل خیلی کوچیکی میدیده که کار میکردن ، رو دوششون بار بود و میبردن تو خونشون ، همش یواشکی بیرون و داخل میرفتن .به هم کمک میدادن ؛ خیلی هم سریع میدویدن وقتی آدمو میدیدن
همشون ریش داشتن و چشای درشت و سبیل های کلفت شاخه شاخه داشتن و پشمالو تمام بودن
تو لونه شکن که میرفتن درو میبستن و دود و بوی بدی میومد از تو سوراخ لونه