تو تاپیک قبل گفتم چ بلایی سرم اورد الان متنشو براتون کپی میکنم برا اونا ک نخوندن...اینم بگم دیگ هرگز بهش بر نمیگردم فقط میخوام اون خوش بودن و حال خوبمو ببینه میخوام ببینه و بسوزه و همونقدر ک من عذاب کشیدم عذاب بکشه و بسوزه...بهم گف ایدی اینستاتو بده نتیجه امتحاناتو ازت بپرسم..الان میترسم اگ چتو دوطرفه حذف کنم دیگ آیدیمو نداشته باشه ک ببینه پیج و حال خوبمو.نمیدونم چ کنم
تاپیک قبلم:
بگم و رابطمون قرار بود اول کار لانگ باشه تا درس و امتحانای هردومون اوکی شه.من واقعا دوسش داشتم؛؛؛تو شرایط سخت زندگیم بااینکه درس و کنکور و...داشتم و ب آدمایی ک حاضر بودن برام بمیرن محل نمیدادم اصن در قید و بند رابطه نبودم اما این یکی بدلم نشست؛در طول روز فقط منتظر بودم شب بشه تا باهاش حرف بزنم؛همه کارای قبل خواب مث مسواک و..رو انجام میدادم تا سر ساعتی ک اون انلاین میشه راحت بتونم باش حرف بزنم.شخصیتش سرد و خشک بود و میگفت از بچگی همین بودم و حتی تو خونه هم زیاد با کسی حرف نمیزنم.بهش محبت میکردم؛من ۱۰ تا قربون صدقه میرفتم میگفتم دورت بگردم یا فدات بشم و اون یبار سالی ماهی ابراز میکرد؛باید چندین بار میگفتی تا ی عکس میفرستاد در جواب ابراز علاقم نهایتا میگفت منم همینطور یا دوتا اموجی قلب.من برای صحبت کردن باهاش حتی تو جاده انلاین میشدم اما اون دو سه روز انلاین نشد؛باوجود اینکه میدونست من انلاین میشم و بهش پیام دادم...
ب اینجا رسید ک انلاین بود ولی پیام نمیداد؛سرد شده بود.نزدیک یه هفته تو سکوت بود.
آخرش ب اینجا رسید ک اولین روز سال نو امسال برای من تبدیل به زهر شد انلاین بود اما حتی بهم تبریک سال نو هم نگفت تا خودم براش پیام تبریک تایپ کردم بعدشم بحثو بازکردم ک با طرف جدیدت خوش میگذره گفت با کسی نیستم و بخاطر کسی انلاین نمیشم؛؛من درس دارم باشگاه دارم کار دارم دانشگاه دارم شرایطم جوری نیست ک تو رابطه بمونم؛شخصیت خشک و سردمم خودت شناختی ک چقدر نابلدم و مطمئن باش پای هیچکس درمیون نیست مگ از رابطه چی میخوام ک تو نداری..من نمیتونم اونقدری ک لیاقتته برات وقت بزارم ترجیح میدم کات کنیم بالاخره یروزی این اتفاق میوفتاد باید بپذیریمش.
فهمید چقدر حالم خرابه؛فهمید چقدر داغونم صدای داغون و گریه الودمو شنید؛بهش گفتم ادم اگ کسیو واقعا بخوادباهر دغدغه و مشغله ای براش وقت میزاره و حفظش میکنه گفت من شرایطشو ندارم.
تا دوروز چشام از گریه باز نمیشد؛تا دوروز خون ریزی عصبی عروق بینی داشتم...شبش از غصه قلب درد گرفته بودم و سمت چپ بدنم و دستم درد میکرد.بهش گفتم؛گفت چاره ای نیست منم حالم بده باید تحمل کنیم:)
و رفت و محو شد ساعت انلاینیش رو هم هاید کرد...
از دیشب دارم چتای قدیمی مونو میخونم و ویس و گریه مو گوش میدم؛خواستم با یه قلب داغون و شکسته بگم حتی اگ واسه ی پسر می میرین هیچوقت بهش نشون ندید ک دوسش دارید.اگ اون ۱۰ بار ابراز میکنه شما ی بار ابراز کنید..پسرا لیاقت عشق مارو ندارن...
اما فقط از خدا میخوام ک کارماشو پس بده و بفهمه ک دیگ هیچوقت هیچکس مثل من دوسش نخواهد داشت.
اینم بگم ک یبار ک از صفحه چتمون شات داد دیدم گفتگوی من بیصداس گفتم چرا گفت بعضی وقتا گوشیم خونست اعلان و پیام میاد روی صفحه قفل نمیخوام کسی ببینه