خودم که نه واقعا. فقط این که تعطیله رو دوست دارم. کارایی که تو این تعطیلات میکنیم واقعا حس خوبی بهم نمیده. همهش آدمای تکراری رو تو لوکیشن های مختلف میبینیم و در حالی که حرفی برای گفتن نداریم ساعات طولانی رو کنارشون میگذرونیم. وقت نشناسی بقیه هم خیلی اعصابمو به هم میریزه. مثلا قرار میذاریم ساعت ۸ خونه یه بنده خدا باشیم. بعضیا ساعت ۹ تازه از راه میرسن میخوان تا ۱۱ هم بشینن. منی که عادت دارم ساعت ۱۰ بخوابم فقط عذاب میکشم. برنامه های یهویی که یه نفر تو جمع میپرونه و همه با پیشنهادش موافقت میکنن هم اذیتم میکنه. مثلا وسط یه برنامه تفریحی هستیم یهو یکی میگه همین الان بریم فلان شهر. مجبورم به خاطر جمع غذاهایی بخورم که دوست ندارم. برنامه خواب و بیداریم به هم ریخته و در حال حاضر مغزم در حساس ترین و تحریک پذیرترین و ناکارآمدترین حالت خودشه.
در کل تعطیلات عید برای من مملو از تفریحات اجباری و جمع گرایی افراطیه.