خودم حس میکنم دیوونه شدم،افسردگی گرفتم تو این سن کم،امروز سیزده بدر بود بابام گفت که بریم باغ خودمون باغ ما درخت هاش خیلی کوچیکه ،بیشتر شبیه کویره تا باغ منم گفتم نمیام و با بابام دعوام شد،مامان و داداش بزرگم هم همین نظر رو داشتن ،داداشم هم نرفت و مامانم گفت ما دونفری خش نمیگذره بریم و کلی دعوا شد خونمون