بچه ها ممنون میشم بخونین و خواهرانه راهنمایی کنین و پیشاپیش ممتون که وقت میزارید
مادر من اوایل ازدواجش با مادر شوهر و خواهر شوهرش مشکلاتی داشته که خب واقعا هم درک میکنم که سخته ولی الان رفتار نسبتا خوبی دارن و احترام میزارن کاملا به جز فکر میکنم سه سال پیش که مادر بزرگم جلو همه گفت عروس مثل دختر نیست هیچوقت و خب مامانم خیلی ناراحت شد
حالا مامانم ی آدم فوووق العاده اورتینکر هست و مدام موقع ظرف شستن با خودش حرف می زنه و یهو میزنه به اون راه که گریه میکنه الکی و.. درحالیکه خداروشکر زندگی بدی هم نداره و پدرم هم در حد معمول احترامش رو نگه میداره
ولی بی. دلیل با پدرم قهر میکنه گاهاََ و مثلا اگه میگه بیا خونه مامانم بهش برمیخوره و میشینه گریه کردن ، میادا ولی خودشو هم مارو اذیت میکنه و بابام اوایل درک میکرد الان دیگه عصبانی میشه و خب حقم داره چون وقتی بی احترامی نمیکنن ب مادرم چرا اینجوری میکنه برا گذشته ای که تموم شده ولی مادرم میگه اون گذشته ب نظر تو تموم شده برا من نشده و من خیلیییی نگرانش هستم و با وجود اینکه دانشجوی جای دیگه هستم و اونجا کار هم گرفتم و میتونم دیر ب دیر بیام ایندفعه که اومدم انقدرررر انرژی منفی گرفتم که میخوام برگردم
همش گریه و زاری بیخودی یا باعث ناراحتی توی خونه میشه مثلا اگه امروز رفتیم خونه مادر پدرم میشینه ناراحتی کردن ک چرا خونه مامان من نمیریم در حالیکه هر هفته میریم
یا مثلا عمم تاره داره عقد میکنه میگه چرا برا اون ۱۴ تا سکه مهر کردن برا من گفتن ما رسم سکه نداریم
من نمیگم دروغ میگه ولی این همه خود آزاری و قطع ارتباط هم نداره
الان برای سیزده بدر همه با خانواده و عمه و خاله و... میرن بیرون من خالم ک از وقتی بچش فوت شده سیزده جایی نمیره بعد ململنم هم میگه من با اینا یعنی مامنبزرگم اینا نمیام ...
من واقعا از اینهمه انرژی منفی توی خونه خسته شدم ، میتونم آخر هفته برم نظرتون چیه ؟
پیشش بمونم یا برم ؟
چون سالها انرژی منفی گرفتم از این اخلاق هاش و واقعا خسته شدم ...