پاتختی ما هدیه های داماد رو داشتن میخوندن
یکی از فامیل های خودشون
بعد رسید به پاکت عمه داماد گفت مثلا پونصد
(اینا رسم دارن رو پاکت اسم و مبلغ مینویسن ما نه رسمش داریم و اصلا زشته بنظرم )
خلاصه
گفت عمه داماد پانصد
یهو مهمون ها گفتن باز شود دیده شود
(هیچ کس نگفتنا جز این)
اونم باز نمیکرد
مهمونا هی اصرارررر
باز کرد خاااالی بود😮
یه لحظه سکوت برقرار شد
اشتباه نکرده بودا مخصوصا خالی گذاشته بود
پیش خودش گفته باز نمیکنن اون لحظه
بعدا هم یادشون نیست
ولی طرف ما باز میکنن تراول ها رو نشون میدن یا تراول ها رو تزیین میکنن گل و میسازن
منم برای هرکدوم فامیلشون پاتختی بردم
تزیین میکردم خیلی برام لذت بخش بود 😍😍