پریشب تاپیک زده بودم چند نفر با هم تو تاپیکم دعوا کردن ...تعطیل شد
حالا ماجرا این بود که شوهرم کل ماه رمضون سرد شده بود خیلی هم بی اعصاب بود
وکلی داستانهای دیگه
حالا جمعه رفته بود مسجد
به من گفت رفته نماز
بعد دوستش بهش زنگ زد گفت چرا پس من ندیدمت و ..
اینم کلی توضیح داد که نماز شلوغ بوده و ..
همونجا دلم شک کرد که نکنه رفته جای دیگه
نکنه صیغه کنه و ... آخه چندباری ازش شنیدم که گفته صیغه خوبه و ....
خلاصه این شکه هی زیاد شد
دیشب یک نصفه شب رفتم بیدارش کردم و مثلا یه دستی زدم بهش که من میدونم تو نماز نرفته بودی
کجا رفتی ؟ اگه پای کسی درمیونه بهم بگو
یهو بیدارشد
گوشیشو باز کرد
از خودش و یکی از دوستاش تو صف نماز فیلم گرفته بود
بعد هم گفت برو بیرون تنهام بزار
گفت انگار خدا میخواست من فیلم بگیرم
منم یکم پیشش موندم هی گفتم ببخشید غلط کردم