ما مشکلی نداریم با هم از اول خواسته هام رو گفتم و اون هم قبول کرد
من خونه جدا میخواستم که اجاره کرد
گفتم پوششم چطوره و همینطوری که هستم میمونم نمیتونی مجبورم کنی چادر سرم کنم
و الان همونیام که قبلاً بودم با این تفاوت که خوشتیپتر شدم چون دستم بازه تو انتخاب لباس و مامانم نیس که گیر بده و سلیقشو تحمیل کنه😬
گفتم هیچوقت نمیخوام بچهدار بشم و قبول کرد و الان بعد گذشت ۲ سال یه کلمه حرف هم در موردش نزده و هربار برا اطمینان خاطر ازش پرسیدم گفته نمیخوام
من سه تا چیز ازش خواستم و بهشون عمل کرده
کار خونه و این حرفا هم براش مهم نیس اصن
من امروز خونه رو تمیز کردم خیلی خسته شده بودم نشستم یکم چشمامو ببندم یادم رفت غذا رو گاز بوده من خوابم برد بیدار شدم زغال شده بود
وقتی شوهرم اومد خونه بهش گفتم براش مهم نبود اصن گفت فدای سرت
رفتیم بیرون پیتزا خوردیم