اشغال حالا داره تهدید میکنه بابارو میگم که عمه ها و مامان بزرگو چی گفتی حالا خونه تنهاییم جلو خودمو گرفتم چیزی نگفتمش هیچ کاری نکردم یعنی هیچچچ
بابامم رفت بیرون رو در رو نشدیم که چیزی بگه
اون موقع که ماشینو زده بودم تو در بردم اینشو عوض کردم بابامم نفهمید
حالا چیکار کنم از عصبانیت دارم سکته میکنم همیشه باهام بیتربیته چقدر جلو خودمو بگیرم 13 سالشه
یعنی بخدت الان دلم میخواد تا میخوره بزنمششش در تصوراتم ولی نفس عمیق میکشم و هیچی نمیگم😭😭