2777
2789
عنوان

داستان زندگی دختر عمه

| مشاهده متن کامل بحث + 5959 بازدید | 72 پست

سحر بعد از تموم شدن دوره درمانش از شوهرش طلاق گرفت شوهر عمه ام خونش رو عوض کرد سحر رفت  نظر مشاوره و روان شناس خودش رو بازسازی کرد و کم کم شروع کرد به ارتباط برقرار کردن با فامیل البته از خیلی کم و همه فامیل هم کمکش کردن وو دو سال پیش هم با پسر همسایشون ازدواج کرد و الان هم زندکی خوبی داره ...

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خونواده اون  عمه ام هم بعد یه مدت از کارشون پشیمون شدهربودن اما چه فایده که با احساس یه دختر نوجون بازی کردند ....عمه ام همیشه نفرین میکرد که امیدوارم میثم با این کاری که با ما کرد خدا بهش بچهه نده...اونها هم یه ده سال مشکل بچه دار شدن داشتن اما خب وقتی یه جوراای عمه ام دیگه نفرین نکرد پارسال بچشون به دنیا اومد ...اما این خاطره که مثل یه خواب بود و ممکن بود باعث مرگ و خودکشی هم بشه از ذهن هیچ کدوم از نزدیکها پاک نمیشه ....

البته خلاصه کردم و ببخشید غلط املایی زیاد داشتم ....اینو تعریف کردم که شاید اگه کسی تو رو شیرینی خوزده کسی اونم چند سال نشه چون اینده ادمها ممکنه تعییر کنه و این دختر هست که ممکنه ضرر کنه و اگه هم اتفاقی افتاد ادم باید خودش رو نبازه و برای فرار حرف مردم نباید  خودش رو بندازه توی چاه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز