2777
2789
عنوان

از همسرم بخاطر بچه جدا شدم پشیمونم

720 بازدید | 40 پست

همسرم مشکل باروری داشت و چنبار آی وی اف انجام دادم ولی دیگ نمیتونستم   درد آمپولا و تخمک کشی رو تحمل کنم آزمایشات و منفی شنیدنا از دکترا بد روی روحیه م تاثیرگذاشته بود افسرده و عصبی شده بودمو هستم  و باعث سردی بینمون شده بود  تنهاش گذاشتم جدا شدم الان پشیمونم میبینم ک دوسش دارم و دلم براش تنگ میشه ،دوستشم مثل ما مشکل باروری داشتن و الان بچش دنیا اومده، الان اونارو میبینه ناراحت میشه ک چرا نتونست بابا بشه چرا من نصف راه تنهاش گذاشتم چرا زندگی با ما اینکارو کرد الهی ک من برات بمیرم آخه قلبم درد میکنه 😭😭

زندگی بارها مرا در هم کوبید ؛ چیزهایی دیدم که هیچگاه نمیخواهم دوباره  ببینم ،اما از یک مسأله مطمئنم هرگز روی زمین نخواهم ماند ،همیشه بلند خواهم شد ...🌱

واقعا نمیشد بدون بچه ادامه بدین؟

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

واقعا نمیشد بدون بچه ادامه بدین؟

خیلی زخم زبونا بهم زدن خیلی بهم تیکه انداختن ، جاریم میگفت میخوای بچه دنیا بیارم بدم بهت  قلبمو تیکه پارع میکردن نتونستم تحمل کنم 

زندگی بارها مرا در هم کوبید ؛ چیزهایی دیدم که هیچگاه نمیخواهم دوباره  ببینم ،اما از یک مسأله مطمئنم هرگز روی زمین نخواهم ماند ،همیشه بلند خواهم شد ...🌱

مشکلش چی بود؟واریوکوسل داشت؟

صفر بود تقریبا 

زندگی بارها مرا در هم کوبید ؛ چیزهایی دیدم که هیچگاه نمیخواهم دوباره  ببینم ،اما از یک مسأله مطمئنم هرگز روی زمین نخواهم ماند ،همیشه بلند خواهم شد ...🌱

خیلی زخم زبونا بهم زدن خیلی بهم تیکه انداختن ، جاریم میگفت میخوای بچه دنیا بیارم بدم بهت قلبمو تیکه ...

خب چرا با فامیل قطع رابطه نکردی؟ گناه همسرت چی بود؟

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792