خوب نمیدونم از کجا شروع کنم ولی زمانی که تقریبا ۹ یا ۱۰ سالم بود یک علاقه ریزی به دوست برادرم داشتم ( ازمن ۴ سال بزرگتره) والان ۱۷ سالم هست و دوست صمیمی برادرم هست
و خیلی پسر خوب و همچی تموم هست مهربون خوش اخلاق خنده رو و خوشگل و با شخصیت اهل نماز و ...
اگر در حالت عادی بودیم فکر میکردم که میان خواستگاری و.. اما خوب ما ها خیلی باهم فرق داریم هم ار لحاظ سطح خانواده و .. هم از لحاظ نوع زندگی
پدر ایشون دکتره روانشناسی و خیلی هم معروف هستند هم در محله و هم بین خودشون و پدر من کارمند هست از لحاظ مالی هم با اینکه خونه هامون نزدیک هم هست ولی خوب اونها خیلی ثروتمند هستند
و من در خونه تظاهر میکنم که ازش خوشم نمیاد تا یک وقت حساس نشن ولی جدیدا دوباره فکرم مشغول شده .. حتی یک بار مامانم بهم گفت که یک وقت خیال پردازی و.. نکنی چون اونها اصلا با خانواده هایی که عادی باشن وصلت نمیکنن و با خانواده هایی مثل خودشون وصلت میکنن
مامانم درست میگه چون برادر ایشون با یکی از معروف های مشهد ازدواج کرده بود .
و من نمیدونم باید چیکار کنم الان هم نزدیک کنکوره و باید تمرکز کنم روی کنکور
اما چون که اونها توی سن کم ازدواج میکنن و همش ترس این رو دارم که یک وقت ازدواج نکنه
حتی نمیتونم تصور کنم که وقتی خبر ازدواجش رو شنیدم باید چه ریکشنی نشون بدم
البته خوب من هم آدم معمولی نیستم واقعا تعریف از خود نیست ولی من حدود پنج ماه دیگه زبان انگلیسیم تموم میشه ، توی درسم خیلی خوبم ، چندتا مدال دارم
البته میدونم اینها زیاد معیار و ملاک نیست فقط میخواستم بگم همچنین آدم معمولی هم نیستم
واقعا نمیدونم چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید ممنونم