خانوادم فهمیدن دست روم بلندکرده بابام میگفت فقط طلاق
ولی برگشتم. بخاطر دخترم، داشت نابود میشد بعد از خیانتش کلی قسم خورد ک اشتباه کرده و این حرفا
بابام بهم گفت رفتی دیگه بابات نیستم ولی وقتی خواب بودن برگشتم..... تماس گرفت کلی حرف بارم کرد
ولی دخترم داشت نابود میشد
حالم ازش بهم میخوره توصورتش نمیتونم نگاه کنم وقتی صداش میاد حس مرگ بهم دست میده....