سلام
میشه از سیاست های رفتاری بگین
من یه شخصیتی دارم سرم ب کار خودم نه با کسی رقابت دارم نه حسادت دوست دارم زندکی ام آروم باشه و دنبال پیشرفت خودمم
خانواده همسرم تو روستا زندگی میکنن
ما مجبوریم آخر هفته ها بخاطر اصرار و علاقه عجیب همسرم بریم ده ، شرایط ساختن خونه تو ده نداریم چون تو شهر داریم خونه پیش خرید کردیم و ماشینمون عوض کردیم پولی برای کار جدید و خرج جدید نیست ک بتونیم اونجا خونه بسازیم زمین داریم
من خواهر شوهر فضولی دارم بی ادب تو کلا رو مخم همیشه خدا گوشی دستش و گزارش از شوهرم یعنی قشنگ تخلیه اطلاعاتی میکنه میدونه حقوق شوهرم چقدر چی میخوریم چی میخریم کجا میریم
کلا رو مخم همیشه هم با حرف هایی ک بقول خودش منظوری نداره باعث دلخوری و دعوای منو شوهرم میشه
عیدی با نظر دادن در مورد لباس و پوشیدن من و حرف های مفتش ک بقول خودش بی منظور باعث شد من یکی دو روز بهم بریزم
برای فردا شب و روز بعدش باغ کرایه کرده و ما رو دعوت کرده
بارها خواست باهام حرف بزنه و عذر خواهی کنه اما من نمیخوام چون کلا همیشه ازش انرژی منفی میگیرم دوست ندارن باهاش در ارتباط باشم الان هم تو پیام بهم بی ادبی کرده جوابش ندادم
دلم نمیخواد برم مهمونی میشه راهنمایی ام کنی
البته مشکل اصلی من وابستگی و علاقه عجیب غریب شوهرم ب خانواده اش هیچکس زیاد بهش محل نمیزاره اما کشته مرده و هلاک خانواده اش ک این اخلاقش زندگی و ب من زهر کرده واقعا کم آوردم نمیدونم چیکار کنم
اگر تو روستا خونه داشتم حداقل گاهی آرامشی بود
اما مجبورم برم خونه مادر شوهر و واقعا کلافه میشم ....
من همیشه موقع ناراحتی ام سکوت کردم و نهایت یه ابراز اینکه چرا فلان حرف و زدی و اون ها کلا گفتن منظوری نداریم هیچی تو دلمون نیست
اما خسته شدم از دستشون واقعا دلم میخواد یه مدت نبینمشون
آنروز بابت کار