مامان و بابام همه ی خواهر و برادرام افطار دعوت کردن جز من😔

هیچی 

دلیلش رو بپرس

دلیلشوبپرس

چرا دعوت نکنه مشکلش چیه

مگه میشه

مگه با هم مشکلی داشتین؟

اختلافی ندارین؟

شاید روزه نمیگیرید 

هر چند کار زشتشون رو توجیه نمیکنه

با کسی از اون ها قهری 

دلیلشو ک شاید راحت نباشه بهشون بگه چرا منو دعوت نکردید 😐شاید می‌خوان جدا دعوتت کنن .

یا ببین مثلا یه اختلافی بین شما و اون بچه ها دیگه اکه هست خواسته باهم نباشید . 

و یا اینکه پدرمادرت از یه چی تو ناراحت بودن . 

خواهر من که باهاش از همه خواهرام صمیمی ترم خواهرم و مادر پدرمو دعوت کرد منو نه حتی مامانم زنگ زد گفت بیا اینجا گفتم دعوتم نکرده چرا بیام مامانم به خواهرم گفت میگه دعوتم نکردی نمیام خواهرم هیچییییی نگفت

تازه مامانمم چندروز پیش گفتمش بیا یکم بچمو بگیر باهات سرگرم باشه من چندتا کابینت تمیز کنم بخدا ربع ساعت داشتم التماسش میکردم گفت نمیام تا بعد یه ربع راضی شد خواهرم از پشت تلفن داد میزد ول کن مگه نوکری بری تمیز کنی گفتم چ تمیزکاری ای بیاد پیش بچه فقط

اومد نشستع به همه زنگ میزنه بیاید شام خونه من یعنی بخدا نشد تمیز کاری کنم همش درحاال پخت و پز بودم

ولی خونه اون یکی خواهرم میرن تمیز میکنن با خواهرم شب میمونن

وضعیت مالی خواهرم توپه

مرکز شهره خونشون یه خونه بزرگ ۲ شغله هستن ما وضعمون خیلی اوکی نیست ولی هرهفته خرید میکنن براشون گوشت و مرغ و ..... اما خونه من میان میخوان یچی هم با خودشون ببرن

ازشون متنفرم الان ۴ روزه بهشون یه زنگ هم نزدم عوضیا

عززززیزم

چقدر بد

حالا من هر وقت به مامانم میگم بیا پیش بچه هام برم فلان جا،هر جا باشه خودشو میرسونه طفلک

مادر من بویی از مادری نبرده پدرمم همینطور

متنفرم از همشون

بابام بیرونم کرد توی عقد که جهاز نده

همه صفر تا صد وسیله ها رو شوهرم خرید گرچه تا ۱ سال از خانواده شوهر حرف خوردم به کنار هنوزم تیکه میشنوم

مادرمم هیچوقت مادری نکرد برام

خواهرمم که از همه بیشتر هواشو داشتم یه موزی از آب دراومد چشم دیدنه هیچکدومشونو ندارم

شوهرم امروز گفت بیا بریم خونشون گفتم نمیاااااااام چرا بیام

.

واسه تبریک عید خونمم نیومدن خانواده جاریم اومدن از راه دور پشت سرم نمیگن خانواده این فاصلشون یه بلواره ولی بچشونو حساب نکردن؟

بمیرم برات

مامان و بابام جونشون در میره واسه بچه های من

بچه هام مریض میشن اونا از من بیشتر غصه میخورن،همش منو دعوا میکنن چرا مراقبشون نبودی،چرا مریض شدن

پارسال پسر کوچیکم بیمارستان بستری بود مامانم دور از جونش دق کرد

همش گریه میکردن کل خانوادم

خواهرم نذر شله زرد کرده بود واسه پسر من

خدانکنهههه 💜

خدا همتونو نگهداره برای هم و ایشالله عشق بینتون پایدار باشه 🌟💜