من یه پسری رو دوست دارم اما اون چیزی نمیگه میگه داریم آشنا میشیم فعلا چهارماه حر ف میزنیم دوبارم رفتیم بیرون من بهش میگم مشاوره بریم اهمیت نمیده حرف از جدی شدن مسئله نمیرنه اصلا حرف ازدواجو پیش نمیکشه ۲۹سالشه مهندسه خونه ماشینم نداره بعد اینکه این وسط یه خواستگار سمج دارم که اصرا داره بیاد خواستگاری خیلی خوشم نمیاد ازش اما خب پول داره تحصیلات داره منم دوست دارم ازدواج کنم ۲۱سالم میشه و تنها مجرد خانواده منم یجوریه که همه طعنه میزنن داماد عموم امروز برگشته میگه فکر نکنم حالا حالاها شما ازدواج کنین و خسته شدم از ایرادی الکی مامانم خانواده ام دلم میخواد زندگی خودمو داشته باشم من الان موندم ایا بمونم واقعا منتظره پسره یا نه حس میکنم وقتمو تلف میکنم براش یهو شاید زد زیر همه چی رفت