یه زوج بودن چن سالی بودخونمون نیومده بودن خانومه ازبس باوقار وباادب محترم هست آدم دلش نمی‌خواست بره، ماخونمونوبازسازی کردیم وقتی میخواست وارداتاقام بشه قبلش اجازه می‌گرفت حتی ازبچم بابت غذاهم ازبس تشکرکردمحترمانه میخواستم ماچش کنم کل ظرفامم شست هرچی گفتم خواهش کردم قبول نکرد ای بچمم یه اسباب بازی خوشگل خریده بودشماهم ازاین آدما دوربرتون هست
بله خودم😁
ماشالله بهش
و امیدوارم که شخصیت واقعیش بوده باشه
خودم.ولی برای احترام بقیه زیادی اذیت میشم گاهی ازحق خودم گذشتم و بی احترامی بقیه ازدرون داغونم میکنه ازدیشب کسی ناراحتم کرده دیونه شدم فقط سکوت میکنم
این دیگه ببخشید چابلوسه
خودم اینجوریم.یه شبانه روز هم بیشتر نمیمونیم
اره ماهم یه مهمون داشتیم مرده که کلا حرف نمیزد انقدر اروم بود انقدر با شخصیت بود
خانمش هم از اون بهتر اصلا انقدر با ارامش حرف میزد فقط دوست داشتی گوش کنی چی میگه
من حتی میخوام از سرجام بلند شم روی مبل دیگه بشینیم اجازه میگیرم،مگه قرار بود بره اتاقتون اجازه نگیره؟بنظرم خانم عادی بوده،شما دوربریاتون غیرعادی هستن که ایشون خیلی به چشمتون اومدن
چقد خوب میشد اگه این ادما زیاد میشدن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
