خواهش میکنم سرزنشم نکنین و فقط حرف های بزنین که بیشتر از این حس عذاب وجدان نگیرم
شوهر من خیلی وسواسی هست
خیلی تمیز و مرتبه
بی نهاااااااااااایت
اما من نیستم.واقعیتش شاید عجیب باشه براتون اما اصلا تو بهر چیزی نمیرم.مثلا میگه فلانجا رو جمع کن من قبلش به ذهنمم نمیرسیده که باید جمع کنم.نمیدونم چیکار کنم که خونم دائم برق بزنه.بخدا ما همیشه سر همین قضیه دعوامونه.خیلی تلاش میکنم اما نمیتونم.توذوخدا بگین من چیکار کنم که همیشه تمیز باشه خونم.من خیلی اوضاعم خرابه واقعا.بعضی اوقات یه سری چیزا رو نمیدونم کجا جا بدم همینجوری میذارم رو اپن
نمیدونم روتختی ها رو کی بشورم
.گاز رو با چی تمیز کنم برق بزنه
اصلا از صبح که بیدار میشیم چیکار میکنین هرروز؟؟؟چه ساعتی بیدار میشیم.بچه ی کوچیک هم دارم.ذیکه کارام شده هزار برابر
احساس میکنم اصلا انرژی ندارم
همش خسته هستم
همش دلم میخاد استراحت کنم